شناخت جامعه بشري از ديدگاه علم اقتصاد
1- جامعه اوليه(2)
در جامعه ابتدايي بازده كار بسيار كم بود و هيچ محصولي مازاد بر احتياج اوليه زندگي به دست نميآمد. كار براساس همكاري ساده متكي بود و هيچ فردي از قِبَل كار ديگري ارتزاق نميكرد. به بيان ديگر همه كار ميكردند و همه مصرف ميكردند. كسي وجود نداشت كه كار نكند و از دسترنج ديگران مصرف نمايد. مواد غذايي ناچيزي كه به دست ميآمد به تساوي بين اعضاي قبيله تقسيم ميگرديد. نخستين قبيله گروهي از انسانهاي نزديك به هم(از نظر همكاري) بودند كه تعداد آنها از چند ده نفر تجاوز نميكرد. و با گذشت زمان، اعضاي آن به چندين صد نفر رسيدند.
با تكامل ابزار كار، تقسيم كار در بين افراد يك قبيله شروع گرديد. مردان به شكار كردن و زنان و كودكان به گردآوري غذاهاي گياهي پرداختند. اين امر موجب افزايش بازده كار گرديد. نتيجه اين تقسيم كار، اسكان ثابت زنان و مردان در يك نقطه و كشف كشاورزي و دامداري توسط زنان و ايجاد دورهاي به نام مادرسالاري بود.
با پيشرفت گلهداري و كشاورزي، نخستين تقسيم اجتماعي بزرگ كار يعني جدايي گلهداري(شباني) و كشاورزي بود، در تاريخ روي داد. بر اثر اين تقسيم كار قبيلهها دريافتند كه برخي از فرآوردههاي توليدي خيلي بيش از احتياج دارند و برخي فرآوردههاي ديگر به اندازه كافي ندارند. قبايل چوپان و قبايل كشاوز آغاز به مبادله فرآوردههاي خود كردند.
با گذشت زمان عصر آن شروع ميشود كه با ذوب فلزاتي مانند آهن و مس و قلع انقلابي در توليد ابزارهاي فلزي صورت گرفت. يعني ساختن ابزارهايي مانند اسلحه، نيزه، چاقو، ساتور و ... متداول گشت. و به دنبال آن كارگاههاي دست بافي منسوجات و پارچه كتاني و غيره اختراع گرديد.
با افزايش توليد و تصاحب آن به دست رئيس قبيله به تدريج تجمع ثروت در دست اندكي افراد، پديد آمد. كه ميدانيم ثروت به دنبال خود قدرت را ايجاد ميكند. اين مرحله ابتداي به وجود آمدن جامعه طبقاتي است. يعني طبقه كه اكثريت هستند از ثروت و قدرت محروم و طبقه ديگر كه در اقليت ميباشند داراي ثروت و قدرت.
به بيان ديگر با رشد و تكامل ابزار توليد، كار مشترك در قبيله، ديگر نميتوانست شكل اصلي كار باشد و نياز به كار انفرادي پديد آمد. در كار مشترك وسيله هم مشترك بود. اما در كار انفرادي نياز به شخصي بود كه خود مالك ابزار توليد خود باشد. بدين ترتيب، مالكيت شخصي بر ابزار كار و مراه با آن عدم تساوي در اموال، در بين قبيلههاي مختلف و در داخل يك قبيله، بين افراد پديدار شد.
با توسعه بيشتر نيروهاي مولد(نيروهاي مولد عبارتند از: ابزار توليد + فردي كه با ابزار توليد كار ميكند.)، انسانها توليد فرآوردههاي اضافه بر مصرف شخصي خود را آغاز كرد كه براي توليد آن احتياج به افرادي پيدا شد كه عمل توليد را با ارزاني هرچه تمامتر انجام دهند. (آغاز بردگي).
نظرات شما عزیزان: